ویروس خنده
شب پیش ملا نصرالدین را در خواب دیدم، از خوشحالی سر از پا نمیشناختم.
سلامی به خودش دادم و بوسهای بر دستش زدم. برای اولین بار جوابم را با
خنده داد. حالش را پرسیدم خندید. میخواست جلوی خندهاش را بگیرد، اما
کنترل از دستش در رفت. زد زیر خنده، حالا نخند کی بخند. در ابتدا خوشحال
شدم که سرانجام دندانهای ملا را دیدم، اما وقتی روی زمین درازکش شد و از
خنده ریسه رفت، شدیدا نگران شده و به سمتش رفتم. از روی زمین بلندش کردم،
دچار ضعف مفرط شده بود. با آب یخ و چند تا سیلی آبدار، کمی آرامش کردم.
آرام که شد دستی به صورتش کشید، از شرم سرم را پایین گرفتم. گفتم: شما را
تاکنون به این حال ندیده بودم، ماجرا چیست؟ بد جوری نگران حالتان شدم!
دستی به ریش خود کشید. سپس اشکهای از خنده ماسیده شده روی صورت را پاک کرد
و گفت: نگران مباش، ویروس خنده بود، البته ضعیف شدهاش. پرسیدم ویروس خنده
چیست؟ گفت: ویروسی نادر که سالها پیش در آفریقا شیوع یافت. بیچاره مردم
آنجا بیدلیل روی زمین میافتادند و ریسه میرفتند. من با مطالعه روی این
ویروس به نتایج خوبی رسیدم. گفتم: چه نتایجی؟ گفت: میدانی که خنده بر هر
درد بیدرمان دواست. گفتم: شنیدهام. پرسید: بدترین درد الان چیست؟ گفتم:
گرانی کمر شکن، وضعیت سینما، تئاتر و غیره. گفت: خدا پدرت را بیامرزاد.
الان مردم به مشکلات که میرسند، خود خوری و دیگران خوری میکنند، اما اگر
ویروس خنده وارد بدنشان کنیم، در برابر هر مشکلی فقط میخندند. این طوری هم
کسی به مشکلات توجه ندارد، هم یقهگیری از بین میرود، هم قیمتها با شیب
ملایم بالا میرود! هم پاشنه سینما بدون اینکه کسی اعتراضی داشته باشد روی
همان پاشنه میچرخد، هم تئاتر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد، هم... .
گفتم: واقعا که استادید جناب ملا نصرالدین، عجب فکر بکری. گفت: برای آسایش
خلق و رضای خالق است! مردم تا کی نباید بخندند؟ بهترین وقت خنده الان است،
اگر امروز مردمان را نخندانیم، فردا کسی باقی نمیماند که بخندانیم! فکرش
را بکن، بنزین هر چه گرانتر شود بیشتر میخندیم، بقال با خنده جنس گران
میدهد، ما هم با خنده قبول میکنیم، دولت با شیب ملایم قیمتها را نجومی
میکند، ما فقط میخندیم! سینما حال مردم را میگیرد، جای دعوا و سرشکستن
روی زمین غلت میزنیم و قهقهه سر میدهیم! مگر مردم غیر از این میخواهند؟
میخواهند شاد باشند، ما هم با این ویروس کار راه انداز، این خواسته به حق
مردم را به آنان میدهیم... از خواب پریدم، بدون اینکه بخواهم از خنده ریسه
رفتم. در حال خنده گفتم: ملا نصرالدین خدا بگم چکارت کند... .
rezaorang@yahoo.com
- ۹۴/۰۴/۰۶